معنی لاچ کل - جستجوی لغت در جدول جو
لاچ کل
گاوی که شاخ های باز داشته باشد
ادامه...
گاوی که شاخ های باز داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لای کش
(حَ قی قَ)
کنایه از شرابخوار است. (آنندراج) :
بهار گشت و هوامژدۀ شراب رساند
زمین میکده را لای کش به آب رساند.
دانش (از آنندراج)
ادامه...
کنایه از شرابخوار است. (آنندراج) :
بهار گشت و هوامژدۀ شراب رساند
زمین میکده را لای کش به آب رساند.
دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
لاکل
(لاکْ کُ)
نام جسمی در شیرابۀ درخت لاک. (گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 55)
ادامه...
نام جسمی در شیرابۀ درخت لاک. (گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 55)
لغت نامه دهخدا
لای کش
دردی کش، شرابخوار: بهار گشت و هوا مژده شراب رساند زمین میکده رالای کش باب رساند. (دانش آنند. لغ)
ادامه...
دردی کش، شرابخوار: بهار گشت و هوا مژده شراب رساند زمین میکده رالای کش باب رساند. (دانش آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لا بل
لا بل
نه ولی
ادامه...
نه ولی
فرهنگ لغت هوشیار
لاچه کلی
قفلی که بدون کلید به وسیله ی اشیای دیگر شکسته و باز شود
ادامه...
قفلی که بدون کلید به وسیله ی اشیای دیگر شکسته و باز شود
فرهنگ گویش مازندرانی
ماچکل
از خانواده ی مارمولک، سوسمار
ادامه...
از خانواده ی مارمولک، سوسمار
فرهنگ گویش مازندرانی
تچ کل
چوب نیم سوخته
ادامه...
چوب نیم سوخته
فرهنگ گویش مازندرانی
از کل
ردپا، نشانه، اثر
ادامه...
ردپا، نشانه، اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
لاچ وا
باز، گشوده
ادامه...
باز، گشوده
فرهنگ گویش مازندرانی
لاچر کش
مرتعی است در اطراف تنکابن
ادامه...
مرتعی است در اطراف تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
لنگ کل
شل شدن گوسفند از بیماری
ادامه...
شل شدن گوسفند از بیماری
فرهنگ گویش مازندرانی
لاک کتل
صندلی چوبی که در شالی کاری جهت کندن جوانه برنج از خزانه مورد
ادامه...
صندلی چوبی که در شالی کاری جهت کندن جوانه برنج از خزانه مورد
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاچ کلی
لانه ی کلاغ
ادامه...
لانه ی کلاغ
فرهنگ گویش مازندرانی
راه کل
مسیر راه، امتداد راه
ادامه...
مسیر راه، امتداد راه
فرهنگ گویش مازندرانی
دار کل
شاخه ی درخت، سرشاخه ی قطع شده ی درخت
ادامه...
شاخه ی درخت، سرشاخه ی قطع شده ی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
چاچ کله
جوی آب شیروانی
ادامه...
جوی آب شیروانی
فرهنگ گویش مازندرانی
پاچ کول
پوست روی زخم
ادامه...
پوست روی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی
الا کل
گاوی که دارای شاخ های باز و بزرگ است
ادامه...
گاوی که دارای شاخ های باز و بزرگ است
فرهنگ گویش مازندرانی
الاش کل
بخشی ازمرتع که گوسفندان هنگام عصر در آن می چرند
ادامه...
بخشی ازمرتع که گوسفندان هنگام عصر در آن می چرند
فرهنگ گویش مازندرانی
اچکل
از هم، از هم گشودن گره خوردگی رشته ها
ادامه...
از هم، از هم گشودن گره خوردگی رشته ها
فرهنگ گویش مازندرانی